در حال حاضر، موضوعی که بسیار اهمیت پیدا کرده است بحث کانکشن بین اباتمنت و ایمپلنت است. همانطور که میدانیم امروزه تقریباً از اکسترنال کانکشنها فاصله گرفتهایم. البته در کانسپتهای جدید میبینیم که بسیاری از سیستمها، لاینهای اکسترنال را نیز به دلیل مزایایی که دارند، ارائه میدهند. اما عمدتاً به صورت اینترنال کانکشن کار میکنیم.
موضوعی که در طول سالها در بحث کانکشنها مطرح میشد، بحث مورس بودن و آنتی روتیشن بودن ناحیه کانکشن بود. ما میدانیم که ناحیه کانکشن میتواند صرفاً به صورت یک مورس باشد که از طریق اصطکاک، ثبات بین اباتمنت و فیکسچر را برقرار میکند یا میتواند به صورت یک آنتی روتیشن به طور مثال هگزاگون، اکتاگون یا آنتی روتیشنهای دیگر باشد. در نسلهای جدید، ترکیبی از این دو بهترین حالت کانکشن است. همچنین ترکیبی از کانکشنهای کونیکال در کنار یک آنتی روتیشن مانند هگز میتواند هم پایداری بهتری را در طول زمان فراهم کند و هم فاصله بین اباتمنت و فیکسچر را به حداقل برساند.
در حالت استاتیک، بین اباتمنت و فیکسچر فاصله وجود دارد. این فاصله در حالت فانکشن باعث ورود میکروبها میشود. پمپ میکروبی ایجاد شده، در طول زمان اثرات منفی بر روی استخوان مارجینال ناحیه مورد نظر میگذارد و منجر به تحلیل استخوان میشود.
به همین دلیل است که یکی از مانورهایی که سیستم بایوتری روی بحث پروتزی اعمال کرده در قسمت کانکشن بین اباتمنت و فیکسچر است. زمانی که یک کانکشن درست و فیت داشته باشیم میتوان مطمئن بود وقتی که فانکشنی نداریم در این ناحیه تجمع میکروبیال اتفاق نمیافتد و در مرحله فانکشن نیز پمپ میکروبی نخواهیم داشت. متعاقباً وقتی یک کانکشن کاملاً فیکس و پایداری را داریم از این بابت خیال ما راحت است که پمپ میکروبی بین اباتمنت و فیکسچر به حداقل میرسد. وقتی پمپ میکروبی حداقل مقدار باشد متوجه میشویم که در طولانی مدت پیچیدگیهای پروتزی مانند شل شدن پیچ، شکستگی پیچ و حتی شکست فیکسچر (که همه میتواند ناشی از این باشد که پروتز در آن ناحیه بنابر دلایل مختلف شل است) به مراتب کمتر خواهد شد.